به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر یادداشتی از اصغر طاهر زاده در مورد نگاه متفاوت زرشناس و عبدالکریمی نسبت به نفوذ فرهنگی است که در ادامه می خوانید؛
۱- بنده آن برنامه [مناظره دکتر عبدالکریمی و دکتر زرشناس در برنامه زاویه] را تعقیب کردم و از هر دو استاد سخنانی جدّی و قابل تفکری شنیدم...
۲- ماورای یک مناظره، ما با دو تفکر روبهروئیم و جا دارد با دقت هر دو تفکر دیده شوند و گرایشهای متفاوت ما نسبت به هر یک از دو استاد موجب نگردد نسبت به تفکر استاد دیگر فکر نکنیم.
۳- آقای دکتر عبدالکریمی «نفوذ» را به عنوان توطئهای از طرف غرب نمیپذیرد و اصرار دارد ما امروز جهان را نمیشناسیم و به همین جهت نمیدانیم با این جهان میخواهیم چه کنیم. لذا در یک بیافقی بهسر میبریم. این حرف بهخصوص قسمت آخر آن برای بنده بسیار عجیب بود که آیا حقیقتاً میتوان گفت انقلاب اسلامی در نسبت به وَجه استکباری غرب در بیافقی بهسر میبرد و در یک بصیرت تاریخی متوجه روح استکباری غرب نشده است؟ مگر بنا است ما در نسبتی که با غربِ استعمارگر داریم صرفاً کانت و هگل و هایدگر بخوانیم تا نسبت به غرب در بیافقی نباشیم؟ نحوهای از دیدهشدن غربِ فلسفی نباید موجب شود تا دشمنیِ غرب به عنوان یک روحیهی خودبنیاد دیده نشود و عملاً از این طریق خود را گرفتار بیهویتیِ تاریخی ببینیم.
۴- بنده آقای دکتر زرشناس را ماورای اطلاعاتِ تاریخی، صاحب بصیرتی میبینم که متوجهی فضایِ حضورِ تاریخیِ ما میباشد، در عین اینکه از ضعفهای ما غافل نیست. لذا به جهت همین بصیرت است که رخداد انقلاب اسلامی را بهعنوان یک گشودگی برای عبور از ضعفهای تاریخی میبیند و این اوج تفکر یک متفکری است که تاریخ خود را میشناسد.
۵- آقای دکتر عبدالکریمی جایگاه تاریخی برای انقلاب قائل نیستند و به تعبیر خودشان آن را یک حرکت ایدئولوژیک میدانند که به نظر بنده این یکی از نقطههای افتراق ایشان با دکتر فردید است، دکتر فردیدی که متوجه شده بود انقلاب اسلامی طلیعهی همان چیزی است که هایدگر به دنبال آن بود و این بدان معنا نیست که دکتر فردید تصور میکرد از فردایِ انقلاب همهی ضعفهای تاریخی ما و خوارجگریِ ما از بین میرود، بلکه مثل آقای دکتر زرشناس متوجه بود که ما در دورانِ گذاریم و عمل انقلابی بخشی از تفکری است که برای این عبور نیاز داریم هرچند گرفتار نئولیبرالیسم هستیم.
۶- عجیب است از جناب آقای عبدالکریمی که میگویند «ما نمیدانیم با این جهان میخواهیم چهکار کنیم، لذا در یک بیافقی بهسر میبریم».
آیا واقعاً انقلاب اسلامی در کلیّت خود در نسبتی که با فرهنگ غربی پیش آورده، دچار بیافقی است و نمیداند در تاریخی که سکولاریته معنای حقیقی انسان را از او گرفته، باید متذکر نگاه قدسی به عالَم و آدم شد؟
آیا در این راستا انقلاب اسلامی ماورای شعارهای ایدئولوژیکِ احزاب سیاسی، یک حضور تاریخی را به صحنه نیاورده است؟ آیا معنای دشمنیهایی که با انقلاب اسلامی میشود این را نمیرساند که چنین دشمنانی با چه انگیزهای مانعِ حضور تاریخی این انقلاب هستند؟ که ایشان نفوذ سیاسی - امنیتی آنها را نادیده میگیرند؟ در اینجا خوب است به کتاب ارزشمند جناب دکتر رفیعپور تحت عنوان «دریغ است ایران که ویران شود» نظر کنیم که چگونه ایشان با ظرایف نگاهِ جامعهشناسانهی خود به استناد واقعههای تاریخی، ما را متوجهی نفوذ ریشهدارِ فرهنگ استعماری میکند که امروز در انقلاب اسلامی به خوبی سر برآورده است.
۷- دکتر عبدالکریمی منکر ریشههای ظلم غرب نسبت به ما نیست، ولی مخاطب خود را کمک نمیکند آن ظلم را و آثار آن را در کشور ما و در جایجایِ مشکلات ما ببیند...
۸- وقتی آقای دکتر عبدالکریمی جایگاه قابل توجهی برای انقلاب اسلامی قائل نیستند و معتقدند انقلاب اسلامی یک امر ایدئولوژیک است و به قول ایشان انقلاب اسلامی اگر امکاناتی را فراهم آورده، بحرانهایی هم پدید آورده؛ در این تاریخ مخاطب خود را جهت ذکر و فکر به تاریخی که در آن است، به چه دعوت میکند؟ آری! به گفتهی ایشان همانطور که نیچه میگوید: برهوت هر روز بزرگ و بزرگتر میشود و بدا به حال آنها که برهوت را نادیده بگیرند. حقیقتاً وضعیت کنونی برهوت است. ولی بحث در این است که آیا در این برهوت، انقلاب اسلامی به عنوان ایّام اللّه این تاریخ نمیتواند به عنوان افقی که ما را متوجه راهی ماورای این برهوت میکند، نقش داشته باشد؟
۹- ... معلوم نیست چرا آقای دکتر عبدالکریمی میفرمایند: «مسئلهی ضعف علوم انسانی، مسئلهی کنونی ما نیست و این ناشی از عدم درک موقعیت جهان و عدم درک موقعیت خودمان است». معلوم نیست آقای دکتر عبدالکریمی از تحول در علوم انسانی چه تصوری دارند که آن را مسئلهی اکنون ما نمیدانند.
۱۰- نکتهی بسیار ارزشمندی که دکتر زرشناس متوجه است جایگاه بحرانیشدنِ فرهنگ غرب است و اینکه در شرایطِ از نفسافتادنِ آن فرهنگ، فضا برای بقیهی تفکرها باز میشود...
۱۱- ... آنچه موجب کدورت روح بنده نسبت به سخنان آقای دکتر عبدالکریمی میشود عدم توجه ایشان به عقل تاریخی انقلاب اسلامی است. ایشان از یک طرف میفرمایند: «عقلی که تاریخ را درک میکند عقل انتزاعی نیست» و به خوبی تأکید میکنند زمانی که با عقل انتزاعی و ایدئولوژیک با مسائل برخورد میکنیم، فهمی از واقعیت نداریم. ولی خودشان هیچ توجهی به حضور تاریخی این ملت از طریق انقلاب اسلامی ندارند و معلوم نیست پس ایشان در چه تاریخی بهسر میبرند؟
۱۲- آقای دکتر عبدالکریمی میفرمایند: در مواجهه با غرب، آیدوسِ انقلاب اسلامی کجا است؟ نمیدانم ایشان عنایت ندارند که چگونه انقلاب اسلامی در بستر فرهنگ تشیع از یک طرف نظر به غدیر و حاکمیت امامی معصوم جهت تحقق عدالت دارد و در افق خود حاکمیت امام مهدی«عجلاللّهتعالیفرجه» را قرار داده؛ و از طرف دیگر با نظر به روحیهای که در کربلا توسط حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» جهت استکبارستیزی نهادینه شده، انقلاب اسلامی بهخوبی با ایدهای واقعی ولی متعالی، خود را تعریف کرده؟
نظر شما